۱۳ آذر ۱۳۸۸

روز دانشجو

امسال هم مراسم روز دانشجو برگذار شد. پر سر صداتر از سال قبل که انگار همین دیروز بود. با مقدمه ای صوتی از خانم پایدار که یه لحظه همه کسایی که پارسال هم بودن به یه سال قبل برد. البته صدایی بدون تصویر که یادآوری می کرد :
1- ایشون امسال نیستن :(
2-هنوز مقدمه بهتری پیدا نکردن :)
مراسم شروع شده بود و ...
... کمی گذشت و مقاله ای خونده شد که به عادتی نه چندن جالب شنیده نشد. بعد خیلی چیزا گفته شد که جدی گرفته نشد و خیلی چیزای دیگه که درست یادم نیست ولی بودن. طبق محاسبات همه چیز عالی بود و " اجرا" شد. با آزادی مخوفی در بیان که در ذهن آدم جا نمی گیره و پیشرفت شگفت انگیزی نسبت به دیروز داشت و نوید سال بعدی بهتر رو میداد .البته کسی هم از این آزادی سو استفاده نکرد و همه یا نبودن یا ساکت ساکت بودن و یا اگه بودن فقط و فقط به جماعت درویش صفتی محدود بودن که هی "نعره بر می آوردند": تو را دوست دارم, تو را دوست دارم, تو را دوست دارم... (در دستگاه شور و حلقه تسلسل).
و از همه مهمتر این که در غیبت کبرای سردبیر انجمن (خانم ر.خ.ا) از ایشون تجلیل شد . و من در این تجلیل از کل حرفهای مجریهای مراسم فقط فهمیدیم که ایشون برنده یه چیزی شدن چون به این موفقیت اشاره مستقیمی نشد. پس لطفا اگه اطلاعات بیشتری هم در این زمینه بوده که اطلاع دادن ولی من نشنیدم ای نگرفتم اطلاع بدین تا پست رو اصلاح کنم.

نکات جدید:
  • آثارتونو بیارین انجمن!
  • آثارتونو پرینت شده بیارین انجمن!!
  • آثار سایر نویسندگانم بیارین انجمن!!!
  • "بهتر نبودن" به معنای "خوب نبودن" نیست, بلکه به معنای "بهتر نبودن"ه!!
  • در اولین فرصت متن اثر بعدی (شعری از خانم آ.داداشی) در همین پست یا پست بعدی قرار می گیره.

یکی از آثار اعضا:

مي دانم كه كسي مي آيد

كسي كه شبيه خودش است

و وقتي نگاهش مي كنم

با اشاره ي سر به من مي گويد روسري ام را درست كنم!

..........

مي دانم كسي خواهد آمد

و دفتر شعر مرا براي هميشه دفن خواهد كرد

و نام مرا

با هجاي نام خويش

بخش خواهد كرد

و برايم سرمشق جديدي خواهد گرفت

........

مي دانم كه كسي مي آيد

كسي كه مرا به نام خويش ثبت مي كند

و بعد از آن

پدر به من لبخند مي زند

و مادر نيز

و برادرنيز

كه مردي، ‌صاحب من و چموش گري هاي من است!

..........

مي دانم كسي خواهد آمد

و من بعد از آن، بعد از نام او خطاب خواهم شد

و ديگر صاحبي خواهم داشت

و مي توانم پشت پرده ي نارنجی بايستم

و پرواز پروانه را آه بكشم

..................

مي دانم كسي خواهد آمد

كه مرا فتح خواهد كرد

و همه ديگر خيالشان راحت باشد

كه مردي نگهبان من است

مردي كه مي تواند عدالت را ميان من و زنان ِ‌ديگرِ ‍‌ثبت نكرده اش اجرا كند

......

مي دانم كسي خواهد آمد

و سهم من از بوسه هايش

نمناكي شبانه خواهد بود

و نگاه ‌ِ آفتابي اش در ِ‌روز

نصيب دختر ِ بي شناسنامه اي مي شود

كه ابروانش شیطانی است

و به جاي شعر،‌ آرايشگري خوانده

..........

مي دانم كسي خواهد آمد

كسي كه مرد بزرگي است

كسي كه قهرمان بزرگي است

و رخت های بزرگواری اش را هر شب لا به لای رخت های چرک چنگ خواهم زد

و با تکه های شعرهایم شعله های زیر چای آخر شبش را گرم خواهم کرد

۳ نظر:

  1. سلام
    خسته نباشید دوستان ...
    فقط شعرهای وبلاگ زیاد شده کمی شرح حال نویسی هم بد نیست بزارید ..
    اخبار دانشکده و اتفاقاتشو اینجا بنویسید ..
    عیبی نداره بهتر بود اسم این وبلاگ انجمن ادبی و خبری و سیاسی و .. از این جور حرفامیبود ..
    عرضی نیست ..


    دعا کنید برایم کمی عوض بشوم ..
    یا حق

    پاسخحذف
  2. @آقای مصلحی
    انجمن ادبی و خبری و سیاسی و ...دات بلاگ اسپات.کام؟ منظورتون همین بود دیگه؟! نیش باز + دینگ!


    و اما در مورد اثر:
    1-دید تلخ و واقع گرایانه این کارتون کمی سردی رو تو کل کارتون میشونه که زیاد تو کارای جدید دیده میشه و هیچ موضع جدی یا مقاومتی در مقابل جبری که تو کار ارائه شده نیست (بجز چند کنایه طنز و تیز و بیرحمانه و البته سرد)
    تو قسمت های 3 و 5 بر اساس تقسیم های .... دار کارتون مفاهیمی تکرار شدن و فقط بنظر میرسه یکی دو خط وجه تمیز این دو قسمته.
    و در آخر بنظرم"با اشاره ي سر به من مي گويد..." میتونست در صورت عدم مغایرت با آهنگ و وزن کار "با اشاره چشم..." می بود که بنظر ظریف تر و ملموس تر به نظر میاد(نظر شخصی)

    + تشکر ویژه بخاطر نسخه تایپ شده
    ++ کار قشنگی بود

    پاسخحذف
  3. سلام به دریاییها.....

    درموردمتن زیبایی که خواندم...اولا"به ایشان تبریک میگویم!!!هنوزهم رسایی درنوشته هاشان موج میزند...البته بنده بیشترداستان های (آ.داداش)راسیرکردم...قطعا" خواندن ...شعر....از(آ.داداشی)یک دلچسبی دیگر دارد...



    ثانیا" اینکه به نظرم رسیدازاواسط متن روی سخن به شخص دیگری چشم انداخت که به نوعی باعث گسستگی معنا شد...(البته قبلا" جسارت بنده رابه خاطراحیانا" برداشت کجم،پذیراباشید،ماه).
    ازطرفی چرااینقدرمایوس...کلمات به این پرآهنگی چرا،نوای ناکوک دلگیری بدهند... .
    درآخرمیخواهم نسبت به معنای زیبای زن ادای احترام کنم وبرداشت احیانا" اشتباه خودم راتصحیح کنم.مسلما"

    به سادگی یک خواب می توان درچشم نشست یا به سختی یک سخن دردل گریست....

    البته مقصود ازهرآنچه ذکرکردم،قطعا"دلیلی بر کاهش ارزش ادبی شعر(آ.داداشی)نبوده و امیدوارم لحاظ نگرددوشخصا" نسبت به این فرد خوش قلم اظهاراحترام و نخسته می کنم....




    مهدی از ماه.

    پاسخحذف