۲۴ فروردین ۱۳۸۹

جلسه اول

بهشت این جاست
وقتی نیستی
دست های خنده ی مادرم کوک می شود
وقتی نیستی
چه سخاوتی دارد جیب های بی دریغ پدر؛
و من ...
شادترین عروسک خیمه شب بازی دنیام
دل نگران تنهایی ام می شود برادرم
تا بشنود کف پوش سینمای محلّه مان
لخ لخ کف ش هایم را

وقتی نیستی مریم پاک می شود این بی غیرت آبرو بر
و شعله می کشد آرزوی سپید بختی ام
در این کانون گرم
دربان بهشتی ام کاش نبیند
گوش هایم پاپی مطرب شبگرد می شود
تا خیال آغوش جهنّمی تو را
در ترانه ی سلطان قلب هایش
جستجو کنم ...

مهسا پایدار

۹ نظر:

  1. از شعر نوی نیما تا امروز ما زاهی به جز تردید نیست !!!

    انشای پر فراز و نشیبی بود خانم پایدار.

    پاسخحذف
  2. بعضی اوّل ها آخرند ؛
    بعضی سلامـ ها ، خداحافظی...

    پاسخحذف
  3. بعضی اوّل ها آخرند ؛
    بعضی سلامـ ها ، خداحافظی...

    پاسخحذف
  4. حتی "کامنت آبی" هم توانجمن معنا میگیره! جای من و دوست ادیب جاوامزاجم خالی بود...

    پاسخحذف
  5. وقتی نیستی
    چه خوب است

    پاسخحذف
  6. فکر کنم جلسه دوم هم چند روز تشکیل شد ها!!!
    وای نگید که بازم چشم انتظاری برای آپ شدن شروع شد!!!

    پاسخحذف
  7. سلام دوستان
    نمیدونم چرا نظرم ثبت نشد ؟؟؟
    بهر حال من از شعر خانم پایدار تعریف کردم
    جرا من دوشنبه ها تربیت بدنی دارم؟؟

    پاسخحذف
  8. امروز بروز می کنم! تا آخر هفته بروزتر!!
    :دندون+دینگ!

    پاسخحذف
  9. مثل همیشه سرشار از ترکیبات زیباو متفاوت که با یک مفهوم ناب ، صیقل داده شده . . .از طرف تنها رباط انجمن که هیچ وقت نتونست احساسش رو تو صداش بیاره.

    پاسخحذف